تبلیغات اینترنتی
حکایتی از رضا شاه پهلوی
روانشناسی،داستان،...
روانشناسی،داستان،...

حکایتی از رضا شاه پهلوی

حکایتی از رضا شاه پهلوی

میگویند  وقتی رضا شاه تصمیم گرفت بانک ملّی را تأسیس کند برای بازاری ها پیغام فرستاد که از بانک ملّی اوراق قرضه بخرند. هیچکدام از تجّار بازار حاضر به این کار نشد. وقتی خبر به خانم فخرالدّوله، مالک بسیار ثروتمند، خواهر مظفّر ادین شاه  و مادرمرحوم دکتر امینی رسید به رضاشاه پیغام فرستاد  که مگر من مرده ام که می خواهی از بازار  پول قرض کنی ؟ من حاضرم در بانک ملّی سرمایه گذاری کنم. و به این ترتیب بانک ملّی با پول خانم فخرالدّوله تأسیس شد.



ادامه مطلب ...
صفحه قبل 1 صفحه بعد
موضوعات
پيوندها